- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
امـشب فـزودهانـد صـفـاى مـدیـنـه را نـور خـدا گـرفـتـه فـضاى مـدیـنه را با جلوه هاى اشرقـت الارض قـدسیان بـستـنـد چـلچـراغ سـمـاى مـدیـنـه را روح الامین به یاد بهار نـزول وحى گـلبـوسه میزنـد سر و پاى مدینه را بیت النبى و گـنبد خضرا و مسجدش بخشیده لطف صحن و سراى مدینه را در وادى قـبـا به تـمـاشـا نـشـانـدهانـد آن نخـل هاى سـبـز قـبـاى مـدیـنه را آن گونه خرّم است که گویى گشودهاند بر هـشت خُـلـد پـنجره هاى مـدینه را عطر و گلاب لاله بدین گونه دلپـذیر تغـیـیر داده حـال و هـواى مـدیـنه را نور جمال حضرت هادى است که اینچنین روشن چو روز کرده فضاى مدینه را ماهى دگر به محور خورشید عشق تافت تا روشنى دهـد هـمه جـاى مدیـنـه را آنسان که بود هجـرت والاى احـمدى تاریـخ سـاز شهـر و بنـاى مـدیـنه را این وارث رسول هم از راز هجرتش تا سـامـرا رسـانـد صفـاى مـدیـنـه را گلبانگ شادى است بگوش فرشتگان فـریـاد مـکـه را و نــداى مــدیـنـه را کاین ماه جـلـوهاى جـمال محمد است ابـن الــرضـاى دوم آل مـحـمـد است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
لـطـف امـام هــادى و نــور ولایـتـش مـا را اسـیـر کـرده بـه دام مـحـبـتـش بـر لـطف بى کـرانـۀ او بـستـهایـم دل امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش منت خداى را که به ما کرده مرحمت تـوفـیــق بــرگـزارى جـشـن ولادتـش تبریک باد بـانـوى کـبـرى سـمـانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تـمـام و نیـمۀ ذى حجـه مـطـلعـش خـیـر کـثـیـر و کـوثـر قـرآن بشارتش ایـن است آن امـام که تـقــدیـر ایـزدى بـعـد از جــواد داده مــقــام امـامـتـش این اسـت آن امـام کـه ذرات کـائـنات اقـرار کـردهانـد به جـود و کـرامـتـش این است آن امام که در برکة الـسّباع شیـران شوند رام و گـذارند حـرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم ایجـاد شیـر زنـده کـند حـکـم قـدرتـش این است آن امام که دشمن به چند بار رخسار عجز سوده به درگـاه عـزتش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
غـم بـا ارادۀ تــو زمـیـنگـیـر میشـود قدت کـمان، ولـی نفست تـیـر میشود آیات صبـر بـر در دروازههــای شـام با خـون ساق پـای تـو تفـسیر میشود بشکن به پیش اهل ستم بغض خویش را وقتی شکست، بغض تو تکبیر میشود قـد تـو زیــر بـار فـراق پــدر خـمـیـد دردانـۀ سـه ساله چـرا پـیـر میشود؟ تنهـا نـه بـا خطابه که با غـیـرت شما آه سـه سـالـه تـیغـۀ شـمـشـیـر میشود خواندند خارجـی و نگفـتند وصف تو تفسیر قـدر و کوثر و تطهیـر میشود اطفال شـام، سیر ز ناناند و ای عجب طفل شما ز خـون جگـر سیر میشود خون دلی که کرب و بلا شد نصیب تو جـاری ز جـای حلقـۀ زنجـیر میشود گـر آسمـان نگـاه بـه زخـم تـنـت کـنـد بـر خاک، اوفتـاده؛ زمینگیر مـیشود میثم! ز اهل شام بپـرس این همه ستـم با آل فـاطمـه بـه چه تقصیر میشود؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
روزیکه بسته در غل و زنجیر می شدی زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی مأمور صبر بودی و در ظهر کربلا انگار از وجود خودت سیر می شدی دشمن خیال کرد که تنها شدی ولی در چشم خیس قافله تکثیر می شدی حالا سـوار ناقـۀ عـریـان، قدم، قدم با هر نگاه سمت حرم پیر می شدی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
از روزهـای قـافـله دلـگـیـر می شوی هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی؟ در شام شُوم زخم زبان ها چه می كشی؟ كز روشنای عمر خودت سیر می شوی زخمیـست لحظه های تو مانند پیكرت از بس اسیر طعـنـۀ زنجـیـر می شوی آیـات صبح از لب قـرآن شنـیـدنـیست در كوچه های شام كه تكـفـیر می شوی خون جگر كه می خوری از دستِ درد و داغ بی تاب بغض های گـلوگیر می شوی بــا آه آهِ روضــۀ مــا ای امــام اشــك در هـر نگـاه آیـنـه تـكـثـیـر می شـوی خون گریه می شوی تو و تا آخرالزمان از چـشم ها همیشه سـرازیر می شوی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی ای اسـوۀ یـگـانـگـی و ایـسـتـادگـی عرش خـدا ندیـده به پای تواضعت این گونه سـاده با نسب شـاه زادگی گر چه نماز در دل شبهای عـاشقی یک رسـم بوده بین شما خـانوادگی اما حـدیث سـجـدۀ طـولانی ات شده وجه تـمـایـز تو در این اوفـتـادگـی هـمـواره هـمـنـشـیـن تبـار رعـیـتی در منـتهای عزت و اربـاب زادگی در پیش چشم های تو ای همدم سحر من ماندم و خجالت این بی ارادگی ای دست پُـر کـرامت حق بین آستین ادرکـنـی یا امام هـدی زین العـابـدین ریشه دوانده در نگهت رسم دلبری از درک نـاقـص کـلـمـاتـم فـراتری آئـیــنـۀ تـجـلّـی ایــمـان و بـنــدگـی در قامت عبادت و تقوا چه محشری در معـرفت به وادی عـرفـان نیافتم از مـکـتـب صحـیـفۀ تو راه بهتری تو مـعـدن شهامت و ایثـار و غیرتی در هـیـبت و اراده عـلـیّ مصوری لرزیده پایه های شب از خطبه خوانی ات گـفــتـنــد آمــده اســدالله دیــگـری؟ وقتی دعا به دشمن خود یاد می دهی معلوم می شود چـقـدر مثل مـادری بـایـد بـرای تو به روی طـاق یـادهـا قـابـی بـیـاورم پُـر از وَ اِن یـکـادهـا خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود در جستجوی رتـبـۀ ایـمـانی تو بود این رسم سفره داری و مهمان نوازیت جاری میان آن رگ ایـرانی تو بود در نیمه های شب دل بی تاب جبرئیل در حـسـرت قـرائت قـرآنـی تو بود سـجـادۀ سـتـاره چـهـل سـال شـاهـدِ چشمان خیس و دیدۀ بارانی تو بود قلب ترک ترک شدۀ کـاسه های آب مبهوت خشکی لب عطشانی تو بود پس کوچه های کوفه و دروازه های شام در حزن گریه ها و پریشانی تو بود هر دم که صحبت غم این مرد می شود سر تا به پای قـافـیه پُـر درد می شـود با ما بـگـو ز تـسـویـۀ بـی مـرام هـا از چـشـم هـرزه و نظـر ازدحـام ها شاید محاسن تو ز خونت خضاب شد آن دم که سنگ خورده ای از پشت بام ها گـویا شبیه شهـر مدینه به کوفـه هم بـا خـنـده داده انـد جـواب ســلام هـا تا نـام فـاطـمـه ز دهـان شما پـریـد گـویـا دوبـاره تـازه شـده انـتـقـام ها نامـردمان کـوفه فـرامـوششان شده از آن سفارشات و از آن احترام ها با تـازیـانـه بر تن اطـفـال می زدند بس وحـشیـانـه پیـش نـگـاه امـام ها (مسلم) به پای غـربت مولا قـیام کن دیگر بس است صحبت خود را تمام کن
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
در جـسـم جهـان فـیض بهارانم من عالم چون زمین تـشنه، بـارانـم من در زهـد دلـیـل پـارســایـان جـهـان در عـشـق امـام جـان نـثـارانـم مـن فـرزنـد حــسـیـن و زیـنـت عـبّــادم شـایـسـتـه ترین سجـده گـذارانم من با این همه منزلت ز سوز دل و جان روشـنـگــر بــزم سـوگـوارانـم مـن چون لاله همیشه از جگر مى سوزم چون شمع هـمیشه اشـکـبـارانم من حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده مـن نـور دل پـیــمـبـر و زهــرایــم روشـنـگـر بـزم عـتــرت طـاهـایـم افـروخـتـهتـر ز شـمـع افروخـتـهام دل سـوخـتـهتـر ز لالـۀ صـحـرایـم با ذكر دعـا و خـطبه و اشك و پیام مـن حـافـظ انــقـلاب عــاشــورایــم بیـمـارِ فـتـاده در دل آتـش و خـون لب تـشـنـۀ، خـستـه بـر لب دریـایـم آن طرفه شهید زندهام من كه به عمر از تـیـغ جـفـا بـریــدهانـد اعـضـایـم حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده آنـم كه به هـر گـام خـطـرهـا دیـدم در هر نـفـس از ستم شـررها دیـدم با آن كه ز كـربـلا، دلم خـونین بود در شـام هـمى خـون جـگـرها دیدم با آن كه به خاك و خون بدیدم تنها بر عـرشـۀ نـیـزه نیـز، سـرها دیـدم در بـاغ به خـون نـشـسـتـۀ كـربـبلا افــتـاده، قـلـم قــلـم شـجـرهـا دیــدم یك سو، تن صد چاك پدرهاى شهید یك سـو، تن پـامـال پـسـرهـا دیــدم حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده من دیدهام آنچه را كه دیدن سخت است دیدن نه همین بلكه شنیدن سخت است از ورطه طوفان زده آتش و خـون بر ساحل آرزو رسیدن سخت است هفتاد و دو تن ز بهتـرین یـاران را دیدن به زمین و دل بریدن سخت است بار غل و زنجـیـر چهـل منزل راه با پیـكر تبدار كـشیدن سخت است جـانـبـخـش بُـوَد صـداى قـرآن امـا از رأس پدر به نى شنیدن سخت است حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
این ماه کیست هـمـسـفـر کـاروان شده دنـبــال آفــتـاب قــیــامـت روان شــده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نـشستـه منتظـر کـودکـان شده یک جا ز کوفـیان بسی داغ دیده است یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غـروب گل ارغوان به خون هـم راوی حـدیـث لـب خـیـزران شـده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بـهـار تـا گـل آخـر خـزان شـده بـا پـای خـسـتــه راه بـر خـلــق آمــده با دست بسته کـار گـشـای جهـان شده بعد از برادر و پدر و خـواهر و عمو تنهـا تـرین سـتـارۀ هـفـت آسـمـان شده از بس گریسته است چنان شمع در سجود از خـلـق، آفـتـاب مـزارش نهـان شده
: امتیاز
|
مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
گلدسته های عـرش به نام محـمد است تنهـا خـدای عـرش، امـام محمد است آنـقـدر دلـربـاست که بـال فـرشتـه هـا هـمـواره صیـد دائـم دام مـحـمـد است از او طلب نموده ای اصلا تو جام می! ذکر عـلـی عـلی مـی جـام محمد است این را خود علی به همه عاشقانه گفت: که مرتضی عـبید و غلام محمد است حوریه چیست جز گل لبخند روی او باغ بهشت چیـست سلام محـمـد است بایـد در آیـنـه به جـمـالـش نـگـاه کرد باید عـلـی شناس شد و روبه ماه کرد
: امتیاز
|
مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تو نـازنین دو عـالـم فـرشتـه یا بشری ستـاره ای به زمیـن، آفـتـاب یا قـمـری به خوبی همه خـوبـان روزگـار قـسـم که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری رواق دیـده و محـراب ابـرویت گویند که هم تو کعـبۀ دل هم تو قـبلۀ نظری نماز نافلۀ شب به رؤیت تو خوش است که عـاشـقـان خـدا را ستـارۀ سـحـری به هر چمن که گذر می کنم تو سرو چمن به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری تو را مـقـایـسـه با دلـبـران روا نَـبُـوَد که دلبـران جهان دیگـرند و تو دگری به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست تو اوّلین شجـر استیّ و آخـرین ثمری تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی تو تا خـداست خـدا همچـنان پیـامبری منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم تویی که از دل «میثم» هماره با خـبری
: امتیاز
|
مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای آفـتـابِ چـهـرۀ تـو رشـکِ آفـتـاب داری به رخ ز نـور الهی همی نقاب ای ماورای عقل بشر قـدر و شأن تو ای در مقام و مرتبه،"لولاک" را خطاب نـور تجـلّـیات خـدایی به ساق عـرش ای آمـده ز چـشـمۀ افـلاک، دُرّ نـاب حـقّـا وسـاطت تو شده وحـی را دلیل قطعاً وجود تو شده مظروفِ این کتاب ای وسـعـت وجـود تـو آیـیـنـۀ جـمـال هرچه به جز جلال الهیت چون سراب شأن تو در "دَنیٰ فَـتَدَلّیٰ فَـقٰابَ قَـوْس" از چشم عارفان دو عالم ربوده خواب تو آمدی و کاخ شهان گشت زیر و رو افتاد، ولوله به دل و جان شیخ و شاب قبل ازتو بوی خوش نشنیدی کسی به دهر آوردی از جنان به جهان،عطر مشک ناب فـردا کـز آفـتاب جـزا نیـست مـأمنـی لطف تو می شود به سر امّتت سحاب همچون علی که گفته "عَبیـدِ محمّدم" ما از دو عالم عـشق تو کردیم انتخاب با هر نبی اگر چه نهان بود مرتضی بهـر تو کرد جـلـوه خـدا، با ابـوتراب بیست وسه سال از لب تو امّتت شنید راه علیست راه "مَعَ الحَق ّ" ره ثـواب
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام
ای شیعه شب نشاط و شور است لـبـخـنـد بزن گه سـرور است یک بـار دگـر مـدیـنـۀ عـشـق غرق طرب و نشاط و شور است زیـن آیــنــۀ شـعــور و دانـش آئـیـنـۀ روشـنـی ز نـور اسـت از جـلـوۀ نـور عـلـم و تــقــوا یثرب بخدا که رشک طور است گر آمده فـصل شـور و شـادی گر غم ز دل همه به دور است احیــاگــر دیــن و مـکـتـب آمد ای شیـعـه رئـیـس مـذهب آمـد آمـد بـه هـمـه ســرور بـخـشد شیدائی و شوق و شور بخـشد یـا قــامـت بــردبـاری و عـلـم یک جان و دلی صبور بخـشد بـا پـرچـم دانـش و فـضـیـلـت بر خـلـق جهان شـعـور بخشد تـاریـکـی و غــم ز دل زدایـد تـا آیــنـه ای ز نــور بـخـشــد تـا بـر هـمـه تـشـنـگـان دانـش یک جرعه می طهـور بخـشد احیــاگــر دیــن و مـکـتـب آمد ای شیـعـه رئـیـس مـذهب آمـد او آیــنــۀ کــمــال عـلــم است او جلوه ای از جلال علم است بر لـوحـۀ دانـش و فـضـیـلـت سر چشمۀ بی زوال علم است این است شرافـتـش کـز احـمد بـر سیـنـۀ او مـدال عـلم است گر طالـب فـضـل و دانشی تو او رشـتـۀ اتـصـال عـلـم است بـا نـغــمـۀ یــا امـــام صــادق گر بر سر تو خیال عـلم است احیــاگــر دیــن و مـکـتـب آمد ای شیـعـه رئـیـس مـذهب آمـد گر عـشق ورا به سیـنـه داری گوهر تو در این خزینه داری بــا پــرتــویــی از مـحـبـت او انــوار ولا بــه ســیــنـه داری ای آن که تو را ولایت اوست یک گـوهـر بی قـریـنـه داری گــر دسـت زدی به دامــن او در بــحــر بـلا سـفـیـنـه داری ای دوست اگر چنان «وفائی» شــوق ســفــر مـدیــنــه داری احیــاگــر دیــن و مـکـتـب آمد ای شیـعـه رئـیـس مـذهب آمـد
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
خوش آن زمانه که تو صبح صادقش بودی نـگــاهـبــان نــگــاه دقــایــقــش بــودی خوش آن هوا که حضور تو را تنفّس کرد به آن دهان که تو تسبیح ناطقـش بودی خوش آن زمین که عبور تو را به بوسه نشست تـویی که رازگـشـای حـقـایـقـش بـودی خوش آن قلم که به شاگردی تو قد خم کرد تویی که جـوهرۀ عشق خـالـقـش بودی خوشا شهادت سرخی که چشم در راهش خوشا سـلالـۀ سبـزی که لایـقـش بودی هنوز شش گل ازین باغ مانده تا نرگس گـل شـشـم گـل پرپـر شـقـایـقـش بودی هنوز روشنی مذهب از درخشش توست که آفـتاب پس از صبح صادقـش بودی
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
سلام ای گـل خاتم الـمـرسلـین مصفـا شده از تو عـرش برین بهـشـت خــدا جـلــوۀ روی تـو شـب عـارفـان چـلـۀ مـوی تـو شكـفـتـه ز چشمت گـل رازقی ولای تـو سـرلـوحـۀ عـاشـقـی شبـسـتـان قـلب تو خُـلـد بـرین رواق نـگـاه تو حـشـر آفـریـن مسیحـای صدهـا مسیـحا تویی چـراغ شب تـار مـوسی تـویی به گـرد سرت ای مه دلـنـشین پرد روز و شب روح روح الامین شكافـد به اعجـاز تو رود نیـل دهـد آب پای تو صد سلـسبـیل چه شعری؟ چه مدحی بخوانم؟ بگو كه بـا آن نـریــزد مــرا آبــرو نوشتم كه چون جزر و مد همچو موج بگویم ز اوصاف تو فوج فوج تو بر كـشـتی عـلـمها لـنـگری ز هر راستگو در دو عالم سری تو ممدوح بارانی از جنس نور زلالی چنان چشمهای در بلور تو ترتیل احساسی از لحن عشق تو دیباچۀ یاسی از صحن عشق چنان شمعـم از نور تو نـاطـقم قـبـولم کـنی عـاشـقـی صـادقـم كـبـوتـر شدم تا زنـم بـال و پر شـبـی كه شدم با دلم هـمـسفـر شكـفـتم ز آهت كه دركـم كـنی كمی مرز احـساس را كم كنی تو تصویر دردی به قاب سكوت كه از داغ تو رفته تاب سكوت الا ای گـل گــلـشـن عـالـمـیـن تو را میشناسم به عشق حسین شنیدم كه در شور و شین بودهای عـزادار جدّت حـسین بـودهای تو گفتی به عشاق خود تا خداست كه قبر حسیـنی قـلوب شماست من از نسل خـونم دوایـم تویی بـقـیعـم تـویی، كـربـلایـم تویی دل از دست دادم كه مستت شوم گـدا زادهای پـیـش دستت شوم مرا حكم شب سـوزیم میدهند در خـانـهات روزیـم میدهـنـد چه خوبست من را هلاكم كنند حـوالـی كـوی تو خـاكـم كنـنـد بقـیـع تو از كعـبـه پر شـورتر حریمت كمی از جـنان دورتر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام
تا آسمـان ز ظهـر ظـهـور تـو مژده داد چشم زمان ز بـارش نـور تـو مـژده داد جان زمین ز لمس حضور تـو زنده شد وقتی كه كـاروان ز عبور تـو مژده داد ظلمت پـریـد از لب بام جهـان، عجـول آییـنـه تـا ز صبح صبـور تـو مـژده داد پشت تـمـام كـنـگـرههـای سـتـم شكـست وقتی زمـان ز تـیـغ جسور تو مژده داد بـاران نـوشت نام تـو را بــر دل زمیـن وقتــی كـه آسمان ز سطور تو مژده داد آمد فــرود بـر دلِ مـا جـبـریـیـل عـشـق از سـورۀ فـصیح حـضور تـو مـژده داد می مُردم از فرود فراقت، قسم به عشق !شُكـــر خدا، خدا ز ظهور تــو مژده داد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام
مـه ربیع نخـستین مه سرور خـداست مـه تـبـرّی و مـاه نـشاط اهـل ولاست مـه مـبـارک مـیـلاد خــواجـۀ لـولاک مـه ولادت پـنـجـم سـلالـۀ زهــراسـت شـکـفـتـه در ارم بـاقـر الـعـلـوم؛ گـلـی که عالم از نفسش رشک جنّة الاعلاست بـه امّ فَـروه بـگـویـیـد اخــتـری زادی که در تـجـلاّی و آفـتـاب، نـاپـیـداست دمـیـد هـفـده مـاه ربـیـع، خـورشـیـدی که چون ولادت احمد وجود را، آراست هزار یوسف صدّیق را به صدق امام هزار دیدۀ یعقوب را فروغ و ضیاست علوم مشرق و مغرب به پیش دانش او چو قطره ایست که پنهان به وسعت دریاست به پای کـرسی درسش هزارها عـالـم که همچنان علمند و مقامشان والاست عـلـوم کـل ز لب جان فزایشان جاری یکی به لحن حدیث و یکی به ذکر دعاست یکی چو جابر جُـعـفی یکی ابوحـمزه یکی زُراره که کوه کمال سرتا پاست هنوز مؤمن طاقش به هفت طاق یکی است هنوز جابر حیّان ز علم چهره گشاست هنوز مانده اروپـا به عـلـم او محـتاج هـنـوز شـیـفـتـه اش آسیا و افـریقاست به وصف او گهر نظم و نثر قابل نیست که نارساست به مدحش کلام هر چه رساست رخش چراغ جمال و جـمال آیت حق دمش حیات کـلام و کـلام آب بقـاست حدیث صدق و صفا و کمال دانش اوست هر آنچه در نفس روح بخش باد صباست برای یافـتن یک حـدیث او همه خـلق اگر که سیر، تمام جهان کنند رواست پیام سیـنه فـروزش چـراغ محـفـلِ دل کلام روح فزایش به درد روح دواست مه سپهر کـمال، آفـتاب غیب و شهـود امام جنّ و بشر شهریار ارض و سماست به کـلّ عـلـم قـسـم بی چراغ دانش او مسیر خلق چو راه ابو حنیفه خطاست شروع مکتب او همچو بعـثـت نـبـوی قـیام عـلـمی او خون سیّـدالـشّـهـداست وجود، تشنۀ علم است و علم تا علم است هـماره تـشنـۀ نطق امام صادق ماست خلاصه ای ز مُـتـون کتاب تـدریـسش تواضع و ادب و علم و حکمت و تقواست از این که مذهب من جعفری است می بالم فضیلت و شرف و اقتدار ما اینجاست کـلاس شـیـعـه هـمـیـشه معـلّـمی دارد که نور علم ز کرسیِّ درس او برخاست به هر کجا که ز توحید می رود سخنی تو گویی آنکه هشام و مفضّلش گویاست هر آنکه گشت جـدا از امام صادق ما خدا گواست زقرآن و اهل بیت جداست به یک مبـاحـثـۀ او هـزار بـاب کـمال به یک مکاتبۀ او دو صد چراغ هُدی ست هزار مرتـبه گـفـتـیـم و باز می گـوییم که خطّ شیعه ز خطّ ابوحنـیفه جداست زبان میثم و اوصاف حضرت صادق عنایتی است که فوق همه عنایت هاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام
باز هم یک نورِ دیگر در جهان پیدا شده بـاز هم شهـرِ مـدیـنـه قـبـلـه گـاهِ ما شده هـشتـمـین نـورِ هـدایت، صادقِ آلِ نـبی پای بـنـهـاده به دلـهـا، رهـبـرِ دنـیـا شده شد احادیث از وجودِ حضرتش آزاد، پس او وجودش اینچنین حلّالِ مشکل ها شده هر که شد دلـدادۀ عـشـقِ حـسین بنِ علی از بـرادرهـا، و از یـارانِ ایـن آقـا شـده او همیشه روضه داری کرده از داغِ حسین از غمِ اصغر، درونِ سینه اش غوغا شده با سفارش های خود ما را هوایی کرده است نوکرش از دوریِ کرب و بلا شیدا شده جان، فدای گریه هایت، ای عزیزِ فاطمه دیدنِ نامَت، تـجـلّی بخـشِ عـاشورا شده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو فضل و دانش ذرهای در پیش خورشید کمال عقل و ایمان سایهای از قامت رعنای تو هرچه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال کرسی تـدریس باشد تا قـیـامت جای تو کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پّرِ کاه نامۀ اعمال مردود است، بی امضای تو فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول زندهتر هر روز از گفتار روحافـزای تو هست چون ذات خـداوند تعـالی بیمثـل در کـمـال بـنـدگـی شخـصیت والای تو کعبۀ جان هستی و پیـراهن انـوار حـق چون لباس کعبه زیبد بر قـد و بالای تو بو بصیر و جابر و حمران و هارون و هشام قطرههای کوچکی هستند در دریـای تو با وجود آن که چون خورشید میتابی به دل همچنان مجـهـول مانده قـدر نـاپیدای تو آید از هـارون مکّیِ تو اعـجـاز خـلـیـل ای خـلـیـل الله از آغـاز، رهـپـیـمـای تو تا قیامت هر چه گل میروید از بستان وحی بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو چشمۀ عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمهای معنی ایمان تویی، ایـمان بوَد معـنای تو مهر هر پروندۀ طاعت همان مُهر شماست حقپرستی بتپرستی میشود منهای تو آفرینش تشنۀ عـلم است و میبـینم مـدام کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد از زلال دانـش و از منـطـق گـویـای تو در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا لحظهها بودند هر شب لیـلة الاحـیای تو با چه جرأت دوزخیها در سرایت ریختند ای دل اهــل تــولا جـنـة الــمــاوای تـو دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو با وجود آنکه عـمری سوختی و ساختی آب شد از آتـش زهـر ستـم اعـضای تو مرغ شب مینالد و میگوید از سوز جگر: حیف مولا عاقـبت خـاموش شد آوای تو کاش یک شب در دل تاریک شبهای بقیع مینهـادم رو به روی تـربت تـنهـای تو مـاه شـوال الـمـکـرم را محـرم کـردهای ای مدینه کـربـلا در ماتم عـظـمـای تو! آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گـفت ای چراغ عرشیان در خاک نَبوَد جای تو سوز تو از نظم میثم سر کشد بر آسمان قـبر تـو یـادآور غمهای جانـفـرسای تـو
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق علیه السلام
امشب دو گـل دمیـده در مکـه و مدینه یا سـر زده سـپـیـده در مکـه و مـدیـنـه مرغان نغمه خوان در باغ بهشت خواندند امشب دو گـل دمـیـده در مکه و مدینه ای تشنگان رحمت از حق نسیم رحمت بر خـاکیان وزیـده در مکـه و مـدیـنـه چشم ملائک حق جز شور و شادمانی چیزی دگـر نـدیـده در مکـه و مـدیـنـه یـزدان بر آسمان عـلـم و رسالت خود خـورشـیـد آفـریـده در مکـه و مـدیـنـه یک سو نبی اکرم یک سو امام صادق اینک ز ره رسیده در مکـه و مـدیـنـه از آن دو پیک رحمت عرش خدای رحمان حـمـد خـدا شـنـیـده در مکـه و مـدیـنـه با یک مرام و ایده حـق امشب آفـریده دو رهـبـر عـقـیـده در مکـه و مـدیـنـه از بس دلم هـوائی شد در هوای آن ها مــرغ دلــم پـریـده در مکـه و مـدیـنـه با سائـلان بگـوئـید دست کـرامت حق خوانی بزرگ چـیده در مکـه و مدینه خنده نشست بر لب تا ای وفائی از عرش گـفـتـنـد گـل دمـیـده در مکـه و مدیـنه
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
باران گرفت و سقف مدائن نشست كرد دنـدانـه هاى كـنگـره قـصد شكست كرد نورى به صحن معبد زردشتـیان رسید كـآتـشـكـده ز نـابـى آن نـور؛ مست كرد بــالا بــلــنــد آمــد و هــر ارتــفــاع را در زیـر پـا نهـاده و پایین و پـست كرد در هر دلى نشست و به شكلى ظهور داشت این گونه بود كآینه را خود پرست كرد وقتى سؤال كـردم از او خود اشاره اى در پـاسخـم به پـرسش روز الـست كرد حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است زیباترین هر آنچه كه زیباتر است كرد فـیـض مـقـدسـى و تـعــجـب نـمى كـنـم این چیزها كه هست، نگاه تو هست كرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام
مـژده یــاران كه نـوبـهــار آمــد گـل و سـرو و سـمن به بـار آمد ابر رحمت در این خجسته بهار گـوهـر افـشان به كـوهـسـار آمد وه چه عـیدى كه در طـلـیـعۀ او عیـد قـرآن و دین نـمـایـان است عــیـد مـیــلاد جـعــفــر صــادق آن كه چـون آفـتـاب تـابـان است خـاتـم الانـبـیـاء كه خـاك درش سرمـه چـشـم اهل عـرفـان است ایـن دو مـیــلاد مـقــتـرن بـا هـم مورد بحث نـكـتـه سنجـان است دین و مذهب از این دو یافت رواج در دو قالب نهفـته یك جان است زیـن دو عـیـد بــزرگ ایــمـانـى تـاج فخـرى به فرق قـرآن است
: امتیاز
|